اين جا دفتر خاطرات منه من تمام خاطرات خودمو اين جا مي نويسم و ازتون خواهش مي كنم نظر بدين اين اولين خاطره ي من:

امروزم مثل هر روز سر خودمو با كلاس هاي مختلف و وبگردي گرم مي كنم.چون اگر مثل قديما تو تخيلاتم غرق بشم ديگه نمي تونم بيرون بيام.رك و راست مي گم من يه جوريم يعني وقتي درباره ي چيزي فكر مي كنم با خودم حرف مي زنم يعني تخيلاتم يه جورايي برام واقعي ميشه.به خاطر همين لبامو ميكنم تا از حرف زدن غير اراديم جلوگيري كنه.(هوي رواني نيستما فقط يه عادته)   اما يه چيزي از ذهنم بيرون نمي ره همون بچه اي كه درباره ي اون تو صفحه ي اصلي وبلاگ مطلب نوشتم!!!!!خيلي دلم براش مي سوزه!!!!!ولي خدا سرنوشت هر كسي رو متفاوت قرار داده و شايد قسمت اين بچه همينه.بگذريم!!!!                                فردا هم كلاس زبان دارم و هم كلاس موسيقي و هم عروسي در اصفهان كه بايد فردا راه بيفتيم و ساعت هشت اون جا باشيم.از اون جايي كه من مو هاي نسبتا كوتاهي دارم نميدونم بايد مدل موهام رو چه جوري درست كنم؟؟؟؟شايد كاملا صاف كنم كه البته من هميشه موهامو صاف مي كنم و دلم مي خواد تو عروسي متفاوت تر از هميشه باشم.شايدم اول صاف كنم و بعد با بابليس حالتش بدم ولي اون جوري ميشه مثل مو هاي عادي خودم.مو هاي عادي خودم هم كه از بس سشوار و اتو كشيدم كدر شده.امروز رفتم حموم و مي خواستم براي اولين بار از كرم مو بر استفاده كنم كرمو زدم و مو هارو ريختم پايين كه البته زياد هم نبود.ولي غافل از اين كه كرم مو بري كه مو رو آب مي كنه ناخن هم آب مي كنه!!!!!ناخنام خيلي بد شده خيلي خيلي بد.ولي چاره اي نيست به جز لاك زدن كه بدترش مي كنه البته براي پوشوندن ناخونام ازش استفاده مي كنم.داداش كوچيكه ي پر روم كلارينت مي زنه(مي دونم نمي دوني چيه)منم از فضولي پيچاي اونو شل كردم.بابام كلي دعوام كرد و فحشم داد.اصلا گريه نكردم ولي بهم برخورد چون خيلي زود رنجم.در اين لحظه احساس مي كنم هيچ كس دلش برام نمي سوزه.ولي اشكال نداره قراره فردا حسابي خوشگل بشم و خوش بگذرونم.به خاطر همينه كه همش تو دنياي مجازي سير مي كنم چون دنياي واقعي فقط خوابش خوبه  و به هيچ دردي نمي خوره.تو دنياي واقعي احساس مي كنم همه مردن و فقط من زندم شايدم برعكس همه زندن و من مردم.هر چي كه هست باشه ولي من تو دنياي خودم شادم دنيايي كه از وصفش عاجزم.زندگي جنبه هاي متفاوتي داره كه هر كدوم معناي متفاوتي ،اين بود كل زندگي من در دنياي واقعي